بهارولطف شما توام است آقاجان
که هرچه دیده بگوید کم است آقاجان
خدا که خاطرتان را عزیز می خواهد
قضای چشم ِ شما محکم است آقاجان
قضای چشم ِشما رود رود آبادی
خزان ِ دیده از آن خرّم است آقاجان
کویر روی زمختِ بهشتِ بی یاراست
در آن دلی که نباشی غم است آقاجان
خیال ، حوصلهء بحر می پزد اما
غزل به عشق شما محرم است آقاجان
کسی موافق تحریم آرزوها نیست
اگرچه فاصله مان این همه ست آقاجان
امید ِ عاطفتی از جنابتان داریم
چرا که مادرتان فاطمه است آقاجان